به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: این قلم اهل فوتبال و هوادار فوتبال نیست اما مثل هر یک از آحاد مردم کشور، از تیم ملی فوتبال ایران در هماوردی با تیمهای خارجی حمایت و بازیهای تیم ملی فوتبال ایران را با علاقهمندی دنبال میکند.
اگر شرایط حساس بود و تیم ایران به حمایت معنوی احتیاج داشت، در این مورد مثل بقیه مردم رشید ایران، هزینه معنوی- نذر و نیاز- هم میکند و مشخص است که با هر چیزی که تیم ایران را تضعیف کند، مخالف است. چرا؟
واقعیت این است که فوتبال و بعضی دیگر از رشتههای ورزشی به نحو «سحرآمیزی» نه تنها در روحیه ملی یک کشور اثر میگذارد، بلکه به نوعی ترجمه میزان روحیه ملی و شاخصی برای سنجش میزان عزم ملی یک کشور برای ایفای نقشهای درجه یک در جهان محسوب میشود و به روشنی میبینیم پیروزی تیم ملی، روحیه همدلی در داخل کشور و نشاط برای ورود فعالتر در صحنههای کار را فراهم میکند و در نقطه مقابل آن، شکست تیم ملی در یک هماوردی خارجی، تأثیر تضعیفکنندهای در آنچه گفته شد، ایجاد میکند.
البته در عرصه بینالملل کشورهایی که در موقعیت اول هستند نوعاً از اینکه وضعیت تیم فوتبال، تداعیکننده وضعیت داخلی آنها باشد، اجتناب میکنند و لذا در عرصه فوتبال، دهها سال است که یک گام از همگنانشان عقبتر بوده و فوتبالشان از ایفای نقش در هویت ملی دور است. این در حالی است که فوتبال یک نقش کمککننده به کشورهایی که خود را شایسته ایفای نقش فعالتر و واجد ظرفیتهای مناسب میدانند، دارد.
کشورهای استعماری در رابطه با فوتبال و تیمهای ملی فوتبال کشورها، دو رویه در پیش گرفتهاند؛ آنان در رویه اول فوتبال را از سیاست، جدا معرفی میکنند؛ مثل اینکه علم و دانشگاه را جدا از سیاست نشان میدهند. این در حالی است که خود آنان دقیقاً به دلیل سیاست و حفظ برتری خویش، اجازه تبدیل فوتبال به یک شاخص سیاسی را در کشور خود نمیدهند. پس خود این پسزدن ظاهری ورزش از عرصه سیاست، یک فکر و تدارک سیاسی است.
بر این اساس در کشورهای مختلف با هزینه مردم، رقابتهای ورزشی برگزار میشود ولی هیچ عایدی سیاسی در مقدمه، متن و موخره آن نصیب این کشورها نمیشود. حتی گاهی در صحنه ورزش مصلحت سیاسی کشوری، قربانی سیاست جدانمایی ورزش از سیاست میشود.
به عنوان مثال مصلحت کشورهای جهان و بهویژه کشورهای اسلامی و عربی در قطع رابطه با رژیم اسرائیل است اما این مصلحت روشن به نام سیاسی نکردن ورزش، کنار گذاشته میشود و تیم رژیم غاصب سرزمینهای اسلامی و عربی، در کنار تیم یک کشور اسلامی و عربی قرار میگیرد. این دقیقاً یک کار سیاسی دست اول است.
رویه دوم کشورهایی که نمیخواهند فوتبال در کشورشان ترسیمکننده وضعیت سیاسی باشد، «به تعارض کشاندن» تیمهای ورزشی با نظام سیاسی در کشورهایی که با آنان مشکل جدی دارند، در دستور کار قرار میگیرد.
در اینجا نقاب از چهره قدرتهایی مثل آمریکا کنار میرود و واقعیت موضوع روشنتر میشود. شما همین روزها شاهد بودید «کارلوس کیروش» به شدت زیرفشار رسانههای کشورهایی نظیر انگلیس قرار گرفت تا علیه ایران موضعگیری کند و او ضمن خودداری از پذیرش این موضوع از رسانه انگلیسی پرسید چرا درباره جنگ اوکراین و نقش انگلیس در آن سؤال نمیکنید؟ و چرا از میان این همه مربی فوتبال، فقط من باید به سؤالات سیاسی پاسخ بدهم؟
در حالی که آمریکا اساساً سیاست برجستهسازی فوتبال در محیط داخلی خود را خلاف مصلحت ملی تلقی میکند، در کنار تلاش برای جدا کردن ظرفیت فوتبال از قدرت ملی ایران، درصدد برآمده از آن به عنوان یک ابزار سیاسی در مقابل نظام استفاده کند. یعنی در اینجا همان چیزی که در خاک آمریکا نامطلوب است، در ایران مطلوب و راهحل ارزیابی میشود! به عبارت دیگر درخصوص یک نظام انقلابی قدرتمند- که آمریکا با آن مشکل دارد- فوتبالی که غرب آن را از سیاست جدا میداند، به مقابله با آن ترغیب میشود!
در ایران فوتبال مورد حمایت جدی جمهوری اسلامی است؛ وجود باشگاههای مختلفی که حدود ۹۰ درصد آن دولتی میباشند و پرداخت هزینههای فدراسیونها و باشگاهها و حتی تأمین هزینههای تیمهای ورزشی، از حمایت جدی نظام سیاسی ایران از فوتبال حکایت میکند. اگر نیک بنگریم و در مقام مقایسه برآئیم، ایران جزء چند کشوری است که یک رقم درشت بودجه آن حمایت از ورزش و به خصوص فوتبال میباشد. طبعاً در یک چنین نظامی، اتصال جدی میان تیم ورزشی و نظام سیاسی موضوعیت پیدا میکند.
با این حال شاهد بودیم آمریکاییها در ماههای اخیر، برای ترغیب عناصر ورزشی ایران به درگیری با نظام سیاسی چه اقدامات محیرالعقولی انجام داده و هر کلمه و عملی که بوی وجود نقار میان تیم ملی با نظام سیاسی میداد را تا چند برابر برجستهسازی کردند.
آمریکا و عوامل آن بهنام «مردم ایران»، تیم ورزشی کشور را به اقدامات ساختارشکن و ضدایرانی تشویق میکردند. البته در این میان تیم ورزشی کشور که بخشی از جامعه ایران محسوب میشود و از مداخله خارجی در امور داخلی کشور خود متنفر است، در مقابل این همه تلاش ایستاد.
به همین جهت پس از بازی بسیار درخشان در برابر «تیم ملی ولز» و پس از تصویری که از نشاط و عزم به صحنه بینالمللی منعکس کرد، زیرفشار شدید دشمنان جمهوری اسلامی قرار گرفت. اینجا همان کشورهایی که ورزش را امری غیرسیاسی معرفی میکردند، کنش ورزشی تیم ایران را سیاسی و ناامیدکننده خواندند!
تیم ملی ایران در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره نشان داده است که بخش قابل تحسینی از اراده ملی ایرانیان برای حرکت رو به جلو و فتح قلهها میباشد و لذا پس از اشکالات عدیدهای که در بازی اول آن در جام ۲۰۲۲ بروز کرد، اشکالات را برطرف نمود و بر تیم رقیب پیروز شد. این پیروزی و همافزایی بازیکنان نشان داد تلاش دشمن برای استفاده ابزاری از تیم ملی ایران به شکست انجامیده است.
این در واقع یک علامت و یک تصویر مینیاتوری از مواجهه ایران با حریف اصلی خود- آمریکا- است و دشمن این را دریافت کرد. از این رو پس از دو ماه تلاش برای استفاده از آن در مقابل نظام اسلامی به نتیجه نرسید، دست آخر تیمی که آن را جدا از نظام سیاسی ایران معرفی میکرد، زیر فشار شدید قرار داده و آن را هم سرکوبگر معرفی کرد.
گفتهاند دزدی، صاحبخانه را میزد و در همان حال فریادزنان از دیگران استمداد میکرد! پرسیدند تو که او را زیر ضربات گرفته و میزنی، دیگر چرا کمک میخواهی؟ گفت چند دقیقه دیگر که او را رها کنم، پدر من را درمیآورد!
تیم ایران در بازی با تیم ولز، دو پیروزی به دست آورد و این فقط تیم ولز نبود که با دو گل از ایران شکست خورد؛ یک پیروزی این بود که تیم ایران در جایگاهی ملی عزت ایران و نظام سیاسی آن را تمامقامت فریاد زد و قامت برافراشتن و کنار زدن آوار مخرب رسانهای را به رخ کشید.
پیروزی دوم این بود که تیم ملی ایران بر مسایل داخلی خود غلبه کرد و به وفاق رسید. در همین هفتههای اخیر شاهد بودیم که در عرصههای بینالمللی و داخلی چه تلاشهایی برای فروپاشی تیم ملی ایران دنبال شد.
از این پس نتیجه بازیهای بعدی تیم ایران که البته خیلی هم مهم هستند، با یک مبارزه قطعاً پیروز بزرگتری گره خورده و آن، پیروزی قاطع بر توطئههای دشمنانه علیه ایران است که این هفتهها در قامت تروریزم، جداییطلبی و نفرتپراکنی علیه جامعه یکدست ایران به راه افتاده بود.
دشمنان تلاش کردند سود مردم ایران در عرصه ورزش بینالمللی را با شکستن اقتدار و قدرت تیم ملیشان، به صفر رسانده و ورزش قهرمانی کشور برای مردم را یک روند صرفاً هزینه قرار دهند، این با شکست مواجه گردید و ابراز شادمانی گسترده مردم در جریان بازی اخیر تیم ملی، و نذر و نیازهایی که برای پیروزی کردند، شکست دو ماه توطئه را به خوبی نشان داد.
تلاش دشمن برای ایجاد شکاف در جامعه ایران از طریق تیم ورزشی ایران و تضعیف قدرت و افق سیاسی جمهوری اسلامی هم با شکست مواجه گردید. این خیلی ارزشمند است و جا دارد، مردم و حکومت بیش از پیش با تمام قدرت از تیم ملی و بازیکنان آن به عنوان بخشی از قدرت آیندهساز خود، حمایت نمایند.